کافه کتاب آفتاب

جایی برای لحظه‌ای زندگی با کتاب!

کافه کتاب آفتاب

جایی برای لحظه‌ای زندگی با کتاب!

کافه کتاب آفتاب

کافه کتاب آفتاب فضایی برای اهالی سرزمین کتاب است. فضایی آرام و صمیمانه برای دمی هم‌نشینی با کتاب و قهوه!
فضایی برای هم‌صحبتی اهالی فرهنگ و ادب و دوستانی که فصل مشترکشان کتاب است!
و البته این‌ وبلاگ فضایی است برای هم‌نشینی مجازی اهالی کافه کتاب!

مشهد، چهاراره دکترا، بازار ناشران گلستان
۰۵۱-۳۸۴۰۴۹۹۱

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

شمشیر روی نقشه جغرافیا دوید
آن‌سان برای ما و تو میهن درست شد!



کتاب «شمشیر و جغرافیا» دومین مجموعه شعر شاعر افغان «محمد کاظم کاظمی» در تماشاخانه اشراق حوزه هنری خراسان رضوی رونمایی گردید.  کتاب اول او «پیاده آمده بودم...» در سال ۱۳۷۱ چاپ شد و شمشیر و جغرافیا شعرهای سال ۱۳۷۱ به بعد را در خود دارد. این کتاب توسط نشر «سپیده باوران» در ۱۶۸ صفحه و با طرح جلدی از «پریسا تشکری» چاپ شده است. جلسه رونمایی به همت حوزه هنری خراسان رضوی و نشر سپیده باوران برگزار شد. مضامین شعرهای «شمشیر و جغرافیا»، مسائل دو دهه اخیر کشور و مردم افغانستان و بعضی مسائل عمومی این منطقه در حوزه های سیاست، اجتماع و مذهب را دربر گرفته است. شعرهای این کتاب در قالب های کلاسیک و عمدتا غزل و مثنوی است. نام این کتاب از شعر «شمشیر و جغرافیا» گرفته شده است که از آثار شاخص این کتاب به شمار می آید. رونمایی از «شمشیر و جغرافیا» یکشنبه ۹۲/۶/۱۷ ساعت ۱۷ در تماشاخانه اشراق حوزه هنری خراسان رضوی با حضور شاعران و علاقه مندان به شعر انجام پذیرفت. پس از آن آقای محمد کاظم کاظمی در «کافه کتاب آفتاب» حضور یافت و تا ساعتی با چند تن از علاقه‌مندان آشعار خود به بحث و گفت‌و گو پرداخت.
..

شمشیر و جغرافیا

بادی وزید و دشت سترون درست شد
طاقی شکست و سنگ فلاخن درست شد

شمشیر روی نقشه جغرافیا دوید
این سان برای ما و تو میهن درست شد

یعنی که از مصالح دیوار دیگران
یک خاکریز بین تو و من درست شد

بین تمام مردم دنیا گل و چمن
بین من و تو آتش و آهن درست شد

یک سو من ایستادم و گویی خدا شدم
یک سو تو ایستادی و دشمن درست شد

یک سو تو ایستادی و گویی خدا شدی
یک سو من ایستادم و دشمن درست شد

یک سو همه سپهبد و ارتشبد آمدند
یک سو همه دگرمن و تورَن درست شد

آن طاقهای گنبدی لاجوردگون
این گونه شد که سنگ فلاخن درست شد

آن حوضهای کاشی گلدار باستان
چاهی به پیشگاه تهمتن درست شد

آن حله های بافته از تار و پود جان
بندی که می نشست به گردن درست شد

آن لوح های گچ بری رو به آفتاب
سنگی به قبر مردم غزنین و فاریاب
سنگی به قبر مردم کدکن درست شد

سازی بزن که دیر زمانی است نغمه ها
در دستگاه ما و تو شیون درست شد

دستی بده که گرچه به دنیا امید نیست
شاید پلی برای رسیدن ، درست شد

شاید که باز هم کسی از بلخ و بامیان
با کاروان حله بیاید به سیستان

وقت وصال یار دبستانی آمده است
بویی عجیب می رسد از جوی مولیان

سیمرغ سالخورده گشوده است بال و پر
«بر گِردِ او به هر سر شاخی پرندگان »

ما شاخه های توأم سیبیم و دور نیست
باری دگر شکوفه بیاریم توأمان
 
با هم رها کنیم دو تا سیب سرخ را
در حوضهای کاشی گلدار باستان

بر نقشه های کهنه خطی تازه می کشیم
از کوچه های قونیه تا دشت خاوران

تیر و کمان به دست من و توست، هموطن
لفظ دری بیاور و بگذار در کمان



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۲:۵۶
کافه کتاب آفتاب

* شعر زیر را یکی از دوست‌داران کتاب آفتاب برای وبلاگ ارسال کرده بود که حیف‌مان آمد بگذاریم توی نظرات بماند.


ای طعنه زده گنج تو بر آفتاب!

با قدحی شعر به ما هم بتاب!

"نوش" اگر هست تو "دارو" شدی!

نوش تر از نوش ، به کامم "کتاب"!

کافه و دم نوشِ غزل ، رو به راه

قلب به "تاپ" است و ذوقم به "تاب"

جمع رفیقان ادب جمعِ جمع... 

دوست گر آینه ، کتاب است "آب"!

...

کافه کتاب است علی نور، نور !

شعبه ی نوریست از آن "آفتاب"...

 

فی البداهه ای آنلاین برای اهل آفتاب

 

 و تشکر بسیار از این مجموعه "توانمند" و "پر تلاش" و "دغدغه.مند" آفتاب

 که حقا یکی از بهترین سنگر های فرهنگی مشهد است.


ومن الله توفیق.



پ.ن۱:اصل شعر را در وبلاگ دوستمان- به روایت غزل- ببینید. و البته سایر اشعار این شاعره دندانپزشک را!
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۶:۵۶
کافه کتاب آفتاب
گشت‌وگذاری در نخستین کافه کتاب مشهد به روایت ضمیمه جوان خراسان، "جیم"

اگر به دنبال مکان دنجی هستید که هم بتوانید کتاب بخوانید و هم کتاب بخرید یا به دنبال پاتوقی هستید که با تعدادی از دوستان اهل مطالعه درباره کتابی خاص یا چیزهایی که می‌خوانید گپ بزنید به شما پیشنهاد می‌کنم این مطلب را بخوانید. این مطلب نشانی مکانی را به شما می‌دهد که اگر چه نوپاست اما می‌تواند لحظه‌های خوبی را برای دوستداران کتاب فراهم کند. حتما بدتان نمی‌آید هنگام مطالعه و انتخاب کتاب قهوه یا کاپوچینو میل بفرمایید. شاید هم اهل این نوشیدنی‌ها نباشید و ترجیح دهید که دم‌نوش گل‌گاوزبان یا به‌لیمو نوش جان کنید؛ البته در هوای گرم تابستان شربت سکنجبین هم می‌چسبد! خلاصه به تازگی کافه کتابی در مشهد شروع به کار کرده است که آشنایی با آن خالی از لطف نیست. شاید با خودتان بگویید راه انداختن کافه کتاب که اتفاق جدیدی نیست! یا کافه‌های بسیاری در مشهد داریم که بعضی‌هایشان کتاب هم دارند! اما خوب است این را بدانید مکانی که به شما معرفی می‌کنیم تنها کافه کتاب مشهد است و البته با کافی‌شاپ‌ها هم تفاوت‌هایی دارد که به آن هم خواهیم پرداخت.

نخستین کافه کتاب مشهد کجاست؟

«کافه کتاب آفتاب» مشهد به همت برادران قدسی حدود یک ماه است که در بازار کتاب واقع در خیابان گلستان افتتاح شده است. وارد فضای بازار کتاب که می‌شوید ناشران بسیاری را می‌بینید که آنجا حضور دارند. اگرچه ممکن است ظاهر بازار کتاب خیلی خلوت به نظر برسد اما من دوست دارم این موضوع را به حساب تازه تاسیس بودن این فضا و بسته بودن ورودی آن بگذارم نه کم طرفدار بودن کتاب و کتابخوانی! از مقابل ناشران که عبور کنید به مکانی می‌رسید که میز و صندلی‌های چوبی ساده‌ای کنار قفسه‌های کتاب گذاشته شده است. سادگی و سکوت فضا و تنوع کتاب‌های موجود حاکی از محیطی جذاب و آرام برای مطالعه است. گلدان‌های کوچک و زیبایی که روی دیوارکوب‌ها قرار داده شده و منویی که روی میز گذاشته‌اند: خوردنی‌ها و خواندنی‌ها!  همگی نمایان‌گر این است که امکانات کافه و کتابخانه در کنار هم آورده شده است.

کافه12

ایده کافه کتاب و تاسیس آن

از عابس قدسی درباره ایده راه‌اندازی کافه کتاب می‌پرسم و او می‌گوید که سال‌هاست آرزوی اجرایی کردن آن را داشته است تا این که بالاخره با فراهم کردن این فضا توانسته به بخشی از آرزوی خودش یعنی فراهم کردن پاتوقی برای اهالی فرهنگ و ادب که بتوانند دور هم بنشینند، گفت‌وگو کنند و کتاب بخوانند جامه عمل پوشانده است.

تفاوت کافه کتاب با کافی شاپ‌ها

اگر چه در مشهد کافی شاپ‌ها و کافه‌های بسیاری داریم که مورد اقبال جوانان قرار گرفته است اما از نظر آقای قدسی کافه کتاب با محور قرار دادن «کتاب» تاسیس شده است. به این معنی که شما ممکن است در مکان‌های دیگر قفسه‌ها یا تعدادی کتاب را ببینید اما در اینجا تلاش شده است که با ارائه بیش از 2000 عنوان کتاب هم فرصتی برای خرید و هم مطالعه برای کتاب دوستان فراهم شود. همچنین در بسیاری از کافی شاپ‌ها به لحاظ نورپردازی‌ها -که به سمت فضایی تاریک می‌رود- نور کافی برای مطالعه وجود ندارد، در اینجا سعی شده است برای مطالعه نور مناسبی در فضا تعبیه شود.

ویژگی خوب دیگری که این فضا دارد این است که شما می‌توانید حتی برای مطالعه شخصی از این فضا استفاده کنید و ضرورت ندارد حتما کتابی بخرید یا از کتاب‌های این مکان استفاده کنید.

اهداف و برنامه‌های آتی کافه کتاب

عابس قدسی درباره برنامه‌های آتی کافه کتاب می‌گوید: این مکان می‌تواند فرصت خوبی برای نقد و گفت وگو درباره کتاب‌ها باشد. او می‌گوید به دلیل علاقه قلبی خودم تمام برنامه‌های آتی که کتاب محور باشند در این مکان قابل اجراست. البته هنوز در حال ایده‌پردازی و برنامه‌ریزی هستم. شاید هم مخاطبی به هوای کافه بودن به این مکان سر بزند اما وقتی نوشیدنی‌اش را سرو ‌می‌کند ناخواسته چشم‌اش به عناوین کتاب‌هایی می‌افتد که در قفسه‌های مجاور چیده شده است. دور از ذهن نیست که حتی اگر برای کتاب خواندن هم نیامده باشد یکی دو کتابی را بر دارد و ورق بزند و این روش بسیار ساده‌ای برای جلب دوستانی‌است که شاید خیلی اهل کتاب خوانی نباشند.

خواندنی‌ها و خوردنی‌ها

منو را باز می‌کنم در صفحه ابتدایی آن نوشته شده است: خوردنی‌ها و خواندنی‌ها... خوردنی‌ها را که ورق بزنی به صفحه خواندی‌ها می‌رسی. صفحه‌ای که قرار است مخاطبان این کافه کتاب، تجربه‌های خوب کتاب‌خوانی‌شان را اینجا برای هم بنویسند. معرفی کتاب به روشی ساده و صمیمی!

اگر دنبال فضایی هستید که با کتاب خلوت کنید یا با چند نفر از دوستان‌تان درباره کتابی که دوست دارید گپ بزنید و نوشیدنی هم کنار یکدیگر سرو کنید، کافه کتاب آفتاب را از دست ندهید!

به نقل از هفته‌نامه جیم
نویسنده: ملیحه جهانبخش

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۵
کافه کتاب آفتاب
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۸
کافه کتاب آفتاب


یادداشت محمد حسین جعفریان درباره کافه کتاب آفتاب در روزنامه قدس 


محمد حسین جعفریان


رفته بودم بازارچه کتاب مشهد، کافه کتاب، نزد ناشر سرشناس و مهربان مشهدی، جناب قدسی. یک جورایی هم شاد شده و سرحال آمده بودم و هم کمی دلم گرفت و غصه خوردم!

یاد سالهای نوجوانی خودم افتادم در مشهد دهه شصت. حسرت یک کتابفروشی به روز و پر و پیمان. حسرت داشتن یک ناشر فعال در مشهد آن سالها. خیلی خوب یادم هست، وقتی کتابفروشی بزرگ آستان قدس رو به روی باغ ملی، ابتدا در دو طبقه تأسیس و دایر شد، چه ذوقی کردیم ما. پاتوقمان شده بود آنجا. مثل بهشت بود برایمان. هر روز به طمع کتاب قصه و شعری جدید، می‌رفتیم و تمام قفسه‌ها را وارسی می‌کردیم.

حالا مشهد افزون بر ده‌ها کتابفروشی فعال و پررونق در گوشه گوشه شهر، یک راسته کتابفروشهای مستقل دارد. جایی که همه عشق کتابها برایشان بهشت به تمام معناست.

مغازه‌هایی مجهز، ناشرانی که اغلب با همکاران تهرانی خود رقابت می‌کنند و در اموری اگر از آنها پیش‌تر نباشند، عقب‌تر نیستند. از انتشارات عظیم «به نشر» و کتابهای پر و پیمانش گرفته تا انتشارات «سپیده باوران» که امروز دست کم در حوزه شعر معاصر در تمام مملکت گل سرسبد است. در دیگر حوزه‌ها هم آثار بسیار مهمی را منتشر کرده و مهمترینش، چاپ مجدد آثار متفکر نامدار همولایتی‌مان «دکتر علی شریعتی». چه کسی باور می‌کرد روزی کتابهای شریعتی را خود مشهدی‌ها منتشر کنند و علاقه‌مندان خراسانی او هر سفر که به تهران می‌روند، به دنبال آثارش در کتابفروشیهای جلوی دانشگاه سرگردان نباشند. عجیب‌تر آنکه یک کتاب چاپ نشده شریعتی هم در این مجموعه آثار جدید منتشر شده است.

نمی‌دانم با این فضایی که به همت مسؤولان محلی و شیفتگان فرهنگ و کتاب در بخش خصوصی ایجاد شده، نوجوانان و جوانان خراسانی، چه بهانه‌ای برای کتاب نخواندن دارند؟

به چهارراه گلستان که می‌رسی و وارد این بازارچه می‌شوی، دلت نمی‌خواهد بیرون بیایی. آنها که تجربه سفر به پایتختهای اروپایی را دارند، می‌دانند در آنجا، خاصه در لندن و رم و پاریس و مسکو که من خود شاهد بوده‌ام، فضاهای مشابهی هست که مخاطبان کتاب، آثار مورد نیازشان را اغلب در کنار نویسندگان آنها که پاتوقشان همین کافه‌های کتاب و سراچه‌های مربوطه است، تهیه و خریداری می‌کنند. چه لذتی دارد، اثر یک شاعر، متفکر، رمان نویس، پژوهشگر و... خراسانی را ناشری خراسانی منتشر کند، در بازارچه کتاب مشهد به مخاطبان عرضه نماید و مخاطبان بتوانند در همانجا و مجموعه‌هایی چون کافه کتاب، هم اثر مورد علاقه خود را بیابند و هم صاحب اثر را. چه برکاتی دارد این رویارویی‌ها برای نسل نو ظهور. چه بجاست راهی اندیشیده شود تا به طور منظم در روزهای هفته برنامه‌ای باشد که چهره‌های صاحب قلم و سرشناس خراسانی، در این بهشت کتاب، شیفتگان کتاب و کتابخوانی و طرفداران آثار خود را ملاقات کنند و این مکان به پاتوق فرهنگی جدی و سرشناس و تعیین کننده‌ای در حوزه فرهنگ و ادب شهر ما و حتی کشور تبدیل شود! انشاءا...

به نقل از قدس آنلاین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۹:۳۳
کافه کتاب آفتاب


۱. گزارش تصویری ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران با عنوان کتاب، قهوه، سکوت در کافه کتاب آفتاب


۲. مصاحبه با عابس قدسی مدیر کافه کتاب آفتاب در شهرآرا آنلاین


۳. معرفی کافه کتاب آفتاب در سایت کجا خوبه؟


۴. معرفی کافه کتاب آفتاب در ضمیمه جوان روزنامه خراسان، جیم با عنوان کتاب، قهوه، سکوت و دیگر هیچ


ادامه دارد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۴
کافه کتاب آفتاب

جایی است همین نزدیکی!


و برای آن‌هایی که همیشه با دوست سال‌های دور و نزدیک‌شان –کتاب- می‌نشستند و می‌نوشیدند و می‌خواندند، جایی  به راستی دنج!


کافه1


خیلی‌ها در این مدت پس از افتتاح نخستین کافه کتاب مشهد، آمده‌اند و نشسته‌اند و نوشیده‌اند و گپی و گفتی... و بعد هم در انتهای آن دفترِ منوی روی میز خاطره‌شان را از بودن در کافه کتاب و لذت نخستین هم‌نوشی رسمی با کتاب نوشته‌اند، خیلی‌ها هم خاطراتشان را در صفحه‌های مجازی وبلاگشان حفظ کرده‌اند...آن‌های اولی و آن‌های دومی و آن‌های سومی که هنوز پای‌شان به پاتوق کتاب‌خوان‌ها باز نشده اما دوست دارند روزی گذرشان بیافتد، همه اهالی کافه کتاب‌اند و این‌جا جایی برای دم‌زدن‌شان!


جایی برای گفتن از خوبی‌ها و بدی‌های کافه کتاب و از کاستی‌ها و نکاستی‌هایش!


و من - منظور صاحب قلم و راه‌انداز این صفحه- یک دوستدار کتاب، یک عاشق جایی چنین دنج، که از قضای روزگار از وابستگان موسسین کافه است و این بدشانسیِ خوش‌شانس‌گونه لطف حضور در آن‌جا را کمی کاسته! با این همه ایجاد چنین فضایی حداقل کاریست برای بیان آن عشق سرخورده!


ضمنا تا همین لحظه بسیاری از اهالی قلم میهمان کافه‌کتاب مشهد بوده‌اند. گزارشش را زین پس-البته انصافاً کمی دیر- خواهیم داد! و این‌جا البته فضایی است موقت برای ادای دینی مختصر به کافه کتاب آفتاب! شاید سایت تخصصی کافه به زودی جای این صفحه نسبتاً صمیمانه را بگیرد.

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۲ ، ۲۱:۴۶
کافه کتاب آفتاب