دفترخاطرات اختصاصی برای اهالی کافه کتاب آفتاب
* خیلی از دوستان و عزیزانی که در این ماههای
پس از افتتاح کافه کتاب پایشان
به کافه باز شده، دفتر خواندنیهای ما را پر کردهاند از حرفها و احساسهای زیبایشان، درباره کتاب، محیط کافه، و حتی جملاتی کوتاه...دستخطهایی که بزودی در این وبلاگ
میزبانشان خواهیم بود...
** آنها هم که در فضای مجازی مثل وبلاگ و شبکههای اجتماعی فعال
بودند سنگ تمام گذاشتند و آن خاطرات را آنجا به قلم آوردهاند و گاهی حتی با عکس
و تفصیلات!
اما وبلاگ کافه کتاب دوست دارد، مخاطبان و اهالی کافه که این روزها ترجیح میدهند گاهی سری بزنند و روزهای پاییزیشان را دمی با قهوه و کتاب همنشین باشند هم خاطراتشان را برای ما ارسال کنند تا بگذاریمشان اینجا و یک دفتر خاطرات اختصاصی بسازیم برای اهالی کافه کتاب آفتاب!
منتظر خاطرات، احساسهای بکرتان پس از آشنایی با دوست جدیدتان کافه کتاب، و حتی جملات زیبایتان خواهیم بود. گمان کنم همه اهالی کتاب دوست داشته باشند خطی از ایشان در این دفتر خاطره مجازی بماند به یادگار...
ایمییل ما منتظر است اولین صفحات این دفتر خاطرات را پر کنید...
aftab.ketab@gmail.com
این همه نمونهای از دستنوشتههای عزیزان در وبلاگ شخصیشان
از وبلاگ قلب ققنوس:
...آقا چند روزیه به سفارش یکی از اقوام
عزیز دنبال چندتا کتاب در سطح دکترا میگشتم(دلتون بره فامیلای ما دکترا دارن)تا
شنبه که میرم شمال واسش ببرم،ولی خب همش پیدا نمیشد و منم تو این ترافیک هی
از این
خیابون به اون خیابون، خلاصه با کلی خستگی رفتم سراغ آخرین جایی که میشد کتاب پیدا
کرد. تنها جایی که نگشته بودم، یعنی انتشارات گلستان. کتاب که پیدا نشد ولی هویجوری
که داشتم میگشتم
چشم خورد به یه اسم جدید!!!
«کافه کتاب آفتاب»
من: ها !!!؟؟؟ این چیه دیگه؟ اگه
کافست پس کتابش چیه؟ تا حالا نشنیدم!
یکم از دور دید زدم بعد رفتم جلو
ببینم میشه رفت تو!!!
رفتم تو ، دیدم اون جلو دوتا دختر نشستن پشت یه میز کوچولو که روش کیک
بود و کتاب ،دارن بحث فلسفی میکنن. یکم اونطرف کتابا رو دید زدم و به حرفاشون گوش
کردم دیدم در سطح ما نیست.
رفتم جلوتر ...یه آشپزخونه کوچیک داشت که سفارشا رو سرو
میکردن. وای چه جای باکلاس و آرومی بود مخصوصا با او موسیقی ملایم سنتی!!!
خیلی آرامش بخش بود.ناخوداگاه یاد
کافه ای که همیشه مستانه و باران بانو ازش
صحبت میکنن افتادم، یه جای آرامش بخش و ساکت واسه فکر کردن. وای چه حس قشنگی بهم
میداد!!!
توصیه میکنم حتما برید. بچه های مشهد
این آدرسشه:
بعد چهار راه گلستان سمت راست (از تقی آباد بیان بعد
چهارراه دکترا سمت چپ) بازار انتشارات گلستانه. یه 30 ، 40 متر بیاین تو، سمت راست
میبینیدش. خیلی معرکست...