سلام و درود به همراه عزیز کافهکتاب آفتاب. از امروز میتوانید جهت خرید و اطلاع از اخبار کافهکتاب آفتاب به نشانی زیر مراجعه کنید.
سلام و درود به همراه عزیز کافهکتاب آفتاب. از امروز میتوانید جهت خرید و اطلاع از اخبار کافهکتاب آفتاب به نشانی زیر مراجعه کنید.
خیابان دانشگاه و بازارچه ناشران کتاب گلستان را پیدا میکنید و داخل شوید. همه جا پر از کتابفروشی است. اما در این میان یک مکانی به نام “کافهکتاب آفتاب” به چشم میخورد. عابس قدسی سالها در کار کتاب است و امسال توانسته به غیر از فعالیت خود در زمینه فروش و نشر کتاب در راستای ترویج کتابخوانی، کافهکتاب آفتاب را در یکی از فرهنگیترین محیطهای شهر مشهد دایر کند.
مکانی که حتی منوی آن فرهنگی است و لیست نوشیدنیها در دفتر و با خودکار نوشته شده است! مشتریهای ثابتی که هر شب به آنجا میآیند و یک محیط گرم و صمیمی برای خواندن کتاب و گفت و گو در خصوص آنچه میشود بیان داشت. تفاوت این مکان با سایر مکانها این است که اولویت کتاب و مطالعه است و البته سیگار کشیدن واقعا ممنوع است! لذا کسی برای سیگار کشیدن به این مکان نمیرود و یک محیط پر نور و پاک برای آنهایی که به واقع درد نبود یک چنین محیط فرهنگی را تا پیش از این حس میکردند.
چایی، قهوه و بسیار از خوردنیهای دیگه با طعم مطالعه کتاب عجین میشود و شما میتوانید در آن مکان احساس خوبی داشته باشید.
پس از نوشتن این مقدمه به سراغ عابس قدسی رفتیم تا روایت این کافهکتاب را از زبان خودش بشونیم.
شما میتوانید در ادامه متن مصاحبه مسئول کافهکتاب آفتاب با خبرنگار ما را بخوانید.
مشهد تریبون :ایده کافهکتاب چگونه به ذهنتان رسید و هدف شما از ایجاد چنین مکانی چه بوده است؟
کافهکتاب به معنای کتابفروشی است که در دل آن کافیشاپ هم قرار بگیرد. ایده چنین کافهکتاب هایی در مشهد برای خیلیها تازه است. اما در سطح کشور به طور مثال در تهران، کتابفروشیهای هستند که فضای کافیشاپ هم دارند و علاقهمندان به کتاب میتوانند درآن محیط گپ و گفتی در یک فضای فرهنگی داشته باشند. در تهران چندین کافهکتاب داریم. اما در مشهد چندسالی بود که ما به دنبال ایجاد کافهکتاب بودیم و امسال این کافهکتاب را راهاندازی کردیم.
مشهد تریبون: تفاوت شما با سایر کافیشاپها یا کافهکتابها چیست؟
ما طراحی اینجا را متفاوت از سایر کافیشاپها در نظر گرفتیم. فضای سایر کافیشاپها تیره است و خیلی سخت میشود در آن مطالعه کرد. لذا ما فضای این کافه را روشن در نظر گرفتیم. تلقی ما ایرانیها این است که کافیشاپ باید تاریک باشد. اما اینجا را روشن در نظر گرفتیم تا کسی چشمش با مطالعه خسته نشود. ما در اینجا با سیگار هم مخالفت میکنیم و سیگار کشیدن را ممنوع اعلام کردیم. به طور کلی در این کافه، اولویت با کتاب و مطالعه است و کافیشاپ بهانهای است برای انس بیشتر با کتاب.
مشهد تریبون: بیشتر اینجا چه کتابهایی پیدا میشود و مخاطبین شما بیشتر از چه قشری هستند؟
در اینجا شما بیشتر کتابهای ادبیات و علوم انسانی را میتوانید پیدا کنید. در خصوص مخاطبین هم باید بگویم که ما در این کافهکتاب مخاطب خاص خود را داریم و تبلیغات خاصی هم برای افزایش مخاطب انجام ندادیم. البته اکثر مخاطبین ما فرهنگی هستند.
مشهد تریبون: حرف پایانی شما را میشنویم.
در مجموع تصور من این است که مشهد نسبت به جمعیت، قابلیت و ظرفیتی که دارد، در حوزه مسائل فرهنگی از جمله کتاب، پیکر رنجوری دارد و آن حرص و ولعی که نسبت به کتابخوانی در بسیاری کلانشهرها وجود دارد در اینجا نیست. امیدواریم همه ما در هر جایگاهی که هستیم به اصلاح این وضعیت کمک کنیم. امیدوارم مسئولین هم به این مسئله بیشتر توجه کنند و از رویکردهای موسمی توام با شعار دگی جلوگیری بپرهیزند.
به نقل از مشهد تریبون
منویی از جنس کتاب!
از این دوستمان هم شدیداً عذر خواهیم!
کم پیش میآید آدم اینطوری غافلگیر بشود ...
اصلا کم پیش میآید یک جایی بروی که حالت خوب بشود...
کم پیش میآید توی این شهر یک نقطه ی دنج پیدا کنی که ذوقزدهات کند...
کمتر جایی هست که بتوانی حتی تنها و بدون دوستانت بروی ولی کیفورت کند...
ولی من چند وقت پیش یک همچین نقطهای را کشف کردم به شخصه مطمئنم لذتی که من از کشف این مکان بردم کریستف کلمب از کشف قاره آمریکا نبرد!
بعله... یک کافه کتاب دنج در حوالی خانهمان، آن قدر ساکت و آرام و البته با یک موسیقی دلنواز و کلی کتاب درست و درمان و یک کافهی باکلاس با نوشیدنیهای عالی و پر از گلدانهای شمعدانی و میز و صندلیهای چوبی ...
هم میتوانی یک قهوه سفارش بدهی و بشینی تا شب همانجا کتاب بخوانی هم میتوانی اگر خواستی کتاب را بخری...
به نظر شما گل گاو زبان با کدام کتاب تناسب دارد؟
ناتوردشت با....
جنایات و مکافات با یک قهوهی نسبتا تلخ؟
جانستان کابلستان با چای داغ بدون قند؟
قیدار با آب پرتقال؟! یا بستنی؟! نه من با شربت بهلیمو!
............
از وبلاگ استخوان خوک به قلم دوست آفتابیمان ساجده امیرخانی
دفترخاطرات اختصاصی برای اهالی کافه کتاب آفتاب
* خیلی از دوستان و عزیزانی که در این ماههای پس از افتتاح کافه کتاب پایشان به کافه باز شده، دفتر خواندنیهای ما را پر کردهاند از حرفها و احساسهای زیبایشان، درباره کتاب، محیط کافه، و حتی جملاتی کوتاه...دستخطهایی که بزودی در این وبلاگ میزبانشان خواهیم بود...
** آنها هم که در فضای مجازی مثل وبلاگ و شبکههای اجتماعی فعال بودند سنگ تمام گذاشتند و آن خاطرات را آنجا به قلم آوردهاند و گاهی حتی با عکس و تفصیلات!
اما وبلاگ کافه کتاب دوست دارد، مخاطبان و اهالی کافه که این روزها ترجیح میدهند گاهی سری بزنند و روزهای پاییزیشان را دمی با قهوه و کتاب همنشین باشند هم خاطراتشان را برای ما ارسال کنند تا بگذاریمشان اینجا و یک دفتر خاطرات اختصاصی بسازیم برای اهالی کافه کتاب آفتاب!
منتظر خاطرات، احساسهای بکرتان پس از آشنایی با دوست جدیدتان کافه کتاب، و حتی جملات زیبایتان خواهیم بود. گمان کنم همه اهالی کتاب دوست داشته باشند خطی از ایشان در این دفتر خاطره مجازی بماند به یادگار...
ایمییل ما منتظر است اولین صفحات این دفتر خاطرات را پر کنید...
aftab.ketab@gmail.com
این همه نمونهای از دستنوشتههای عزیزان در وبلاگ شخصیشان
از وبلاگ قلب ققنوس:
...آقا چند روزیه به سفارش یکی از اقوام عزیز دنبال چندتا کتاب در سطح دکترا میگشتم(دلتون بره فامیلای ما دکترا دارن)تا شنبه که میرم شمال واسش ببرم،ولی خب همش پیدا نمیشد و منم تو این ترافیک هی
از این خیابون به اون خیابون، خلاصه با کلی خستگی رفتم سراغ آخرین جایی که میشد کتاب پیدا کرد. تنها جایی که نگشته بودم، یعنی انتشارات گلستان. کتاب که پیدا نشد ولی هویجوری که داشتم میگشتم
چشم خورد به یه اسم جدید!!!
«کافه کتاب آفتاب»
من: ها !!!؟؟؟ این چیه دیگه؟ اگه کافست پس کتابش چیه؟ تا حالا نشنیدم!
یکم از دور دید زدم بعد رفتم جلو ببینم میشه رفت تو!!!
خیلی آرامش بخش بود.ناخوداگاه یاد کافه ای که همیشه مستانه و باران بانو ازش صحبت میکنن افتادم، یه جای آرامش بخش و ساکت واسه فکر کردن. وای چه حس قشنگی بهم میداد!!!
توصیه میکنم حتما برید. بچه های مشهد این آدرسشه: